به گزارش مشرق، مهدی نصیری پژوهشگر حوزه دین و اندیشه طی یادداشتی درباره خاطرات مطبوعاتی اش در کیهان در کانال تلگرامی خود نوشت:
موج هجوم فرهنگی و نقش پیشتاز کیهان در مقابله با آن
پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ جریان روشنفکری غربگرا فرصت را غنیمت شمرد تا این حادثه را به عنوان آغازی بر پایان آرمانگرایی جمهوری اسلامی تلقی کند و تحرکات فرهنگی خود را در مطبوعات و سینما و بازار نشر و دیگر عرصههای فرهنگی و هنری افزایش دهند.
مقاله سعیدی سیرجانی با عنوان عصر خردگرایی در روزنامه اطلاعات که تلویحاً از دوران جنگ با عنوان عصر احساسات و عاری از خرد یاد کرده بود، نقطه عطفی در این تحول به شمار میرفت. اما اوج این تحرکات در سال ۷۰ بود. در این سال مقام رهبری نیز در چند سخنرانی و پیام از جمله در حکم انتصاب آقای سید محمد اصغری به نمایندگی خود در مؤسسه کیهان در پی استعفای آقای سید محمد خاتمی از این سِمت، نسبت به خطر تهاجم فرهنگی هشدار دادند.
بیشتر بخوانید:
روزنامه کیهان با رصد مرتب و منظم تحولات فرهنگی به نقد تحرکات روشنفکران در عرصههای مختلف میپرداخت. از جمله تأثیر گذارترین این فعالیتها انتشار نشریاتی محرمانه با عنوان جولان پوچی و ابتذال در بازار کتاب بود که قبلاً شرح آن را دادهام.
از مهمترین اتفاقات آن مقطع، ساخت دو فیلم «نوبت عاشقی» و «شبهای زاینده رود» توسط محسن مخملباف کارگردان سابقا مذهبی و انقلابی بود که امری عجیب در آن سالها به شمار میرفت. مضمون نوبت عاشقی، عشق مثلث و محتوای شبهای زاینده رود ترویج نیهلیسمی تمام عیار بود که اگر چه این امور این روزها تا حد زیادی عادی شده اما آن روزها یک هنجار شکنی جدی به شمار میرفت.
نویسندگان مختلفی در همکاری با کیهان به نقد این تحولات فرهنگی و هنری میپرداختند اما خود من نیز علی رغم اشتغال فشرده و فراوانم در امر مدیریت روزنامه با اسم مستعار ع نصرآبادی مقالاتی را مینوشتم و منتشر میکردم.
فیلم شبهای زاینده رود را در سینما آزادی در حالی که ضبط صوتی برای ضبط متن و دیالوگهای فیلم با خود برده بودم، مشاهده کردم و پس از پیاده کردن متن توسط سرویس هنری کیهان و چاپ کامل آن به نقد و بررسی آن پرداختم.
این نقدها موجی از گفتگوهای موافق و مخالف را در کیهان و برخی دیگر از روزنامهها و نشریات کشور راه انداخت و عصرها صفهای طویلی برای خرید روزنامه در کنار دکههای مطبوعاتی تشکیل میشد. البته این صفها به دلیل عدم تکافوی تیراژ کیهان برای مشتریان پیش از آن نیز تشکیل میشد اما با طرح این مباحثات بر حجم آن افزوده شده بود.
همپای درج مقالات انتقادی، پیوسته در پی گرفتن مقالات مخالف و منتقد مواضع کیهان برای درج در روزنامه بودیم و این ضمن اهتمام به تبادل آرا و نظرات موافق و مخالف، به معنای اعتماد به نفس کیهان در اتخاذ مواضعش نیز بود.
صبح یکی از روزهایی که این بحث در جریان بود از نگهبانی با تحریریه تماس گرفته شد که آقای امین تارخ به مؤسسه آمده و میگوید من مقالهای را در انتقاد از مواضع کیهان نوشته و آوردهام. بلافاصله از آقای تارخ خواستم که به تحریریه و اتاق سردبیری بیاید.
آقای تارخ دعوت را پذیرفت و به سردبیری و شورای تیتر روزنامه آمد و دیدگاههایش را حضوری در جمع اعضای سردبیری و دبیران تحریریه مطرح کرد. همین که آقای تارخ وارد شد من مقالهاش را گرفتم و بدون کمترین دخل و تصرفی به سرویس فنی روزنامه برای چاپ در همان روز دادم و هنوز آقای تارخ از دفتر سردبیری خارج نشده بود که روزنامه آن روز را در حالی که مقالهاش چاپ شده بود، دریافت کرد. و این در حالی بود که آقای تارخ با تصویری که از کیهان در بیرون در اذهان عدهای ساخته شده بود، هرگز احتمال چنین برخورد و معاملهای را نداشت.
از جمله اتفاقات این ایام دیدار با آقای مخملباف بود که به پیشنهاد آقای بهروز افخمی در دفتر ایشان در میدان هفت تیر صورت گرفت. الان از محتوای گفتگوها چیز زیادی خاطرم نیست اما در هر صورت من همیشه از این گونه تعاملات با کسانی که طرف انتقاد ما بودند استقبال میکردم به خصوص اگر درخواست ملاقات و گفتگو از طرف آنان بود.
مشابه چنین دیداری را با احسان نراقی داشتم که درمقطعی مورد نقد کیهان بود. روزی آقای نراقی با روزنامه تماس گرفت و در صحبت تلفنی درخواست ملاقاتی را داشت که برای دو سه روز بعد با ایشان قرار گذاشتم و روز قرار به اتفاق فردی نسبتاً مسن و با موهای سفید به کیهان آمد. همراه نراقی برادر خانم حضرت امام مرحوم آقای ثقفی بود که با هم سابقه دوستی داشتند.
آن روز نهار را با آقایان نراقی و ثقفی و برخی همکاران کیهان خوردیم و در پایان جلسه به نراقی پیشنهاد کردیم گفتگویی صریح با کیهان داشته باشد و ما حصل آن هر چه شد، چاپ شود. نراقی موافقت کرد و چند روز بعد این گفتگو که البته بسیار چالشی بود انجام و در کیهان درج شد.